Wednesday, November 23, 2011
Friday, October 21, 2011
سال 1350 محمدرضاشاه سر قبر کوروش : کوروش آسوده بخواب ما بيداريم. سال 1390 احمدي نژاد سر قبر خميني : اقا بيدار شو ما ريدييم...!
سال 1350 محمدرضاشاه سر قبر کوروش : کوروش آسوده بخواب ما بيداريم. سال 1390 احمدي نژاد سر قبر خميني : اقا بيدار شو ما ريدييم...!
Sunday, October 9, 2011
Monday, October 3, 2011
ناگفته هايي از زندگي مجيدي فرهاد ،مردي كه ژنرال نمي خواست باشد (به زبان خود فرهاد)
ناگفته هايي از زندگي مجيدي
فرهاد ،مردي كه ژنرال نمي خواست باشد
امير قلعه نويي يار هميشگياش نظري جويباري را صدا ميزند و از او ميخواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نميخواهم. يعني از اول هم او را نميخواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!»
نظري جويباري پيغام امير را بيمعطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير ميگويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نميآيد.»
واعظ از اين پيشنهاد جا ميخورد: «برو به امير بگو اگ
مقدمه: آخرين بازمانده نسل طلايي فوتبال ايران كه جزو گروه فاتحان آن بازي بهيادماندني و شكوهمند در ملبورن استراليا و صعود به جام جهاني لقب گرفته است دنياي متفاوتي با ساير همرزمان خود دارد. فرهاد مجيدي بهدليل محدوديتهايي كه براي خود در ارتباط با خبرنگاران ايجاد كرده- به قول خودش فقط با 2 روزنامه ورزشي و يك خبرگزاري گفتوگو ميكند- همواره به عنوان يك علامت سوال ميان خبرنگاران و اصحاب رسانه مطرح بوده است. همين دوري همواره شايعاتي را پيرامون كاپيتان استقلال ايجاد كرده است؛ شايعاتي كه حتي به زندگي شخصي او رسوخ پيدا كرده و گاها روابط خانوادگي او را نيز تحتالشعاع قرار داده است. فرهاد دنياي متفاوتي دارد كه اين حاصل تعريف خاصي است كه او از زندگي ميكند، ميگويد: «ديگر نميتوانم در زندگيام به افراد زيادي اعتماد كنم. آنها كه در دايره معتمدين من قرار دارند بسيار محدودند؛ شايد به تعداد انگشتان دو دست هم نرسند!»
روشي كه مجيدي امروز در زندگي خود بهكار گرفته حاصل اتفاقاتي است كه از زمان حضورش به عنوان يك ستاره نوظهور در فوتبال بر او گذشت. فرهاد گاهي از سوي رسانهها چنان بزرگ شد كه تا مرز انفجار پيش رفت و گاهي نيز آنقدر به زير كشيده شد كه ميرفت تا مرز نابودي پيش برود. سياستهاي ابداعي و گاها احساسي مصائب و مشكلات فراواني را براي مجيدي به وجود آورد تا او را مجبور كند در بازگشت به فوتبال ايران از نظر برقراري ارتباط، بهخصوص با رسانهها دچار تغييرات فراواني شود. علامت سوال فرهاد ميان رسانهها هر روز بزرگ و بزرگتر خواهد شد تا اين حقيقت را باور كنيم كه مجيدي ديگر نميخواهد مثل دوران جوانياش رفتار و درهاي زندگي خود را به روي همگان باز كند. فرهاد حصاري دور خود كشيده كه تا زمان حياتش باقي خواهد ماند.
***
... دوباره فرهاد، دوباره استقلال. پس از سالها بازي در ليگ امارات به خانه بازگشته است. سرنوشتش دوباره با دستان اسطوره (ناصر حجازي) گره خورده است. هنوز هم او را باور دارد، مثل روزي كه از بهمن كرج به استقلال آمد. حجازي پايش را در يك كفش كرده و مدام ميگويد: «پس اين فرهاد چي شد؟ بياوريدش.» چند بازي از ليگ گذشته كه ناگهان سر و كله فرهاد پيدا ميشود. بله، فرهاد آمد. با استقبال سردي از سوي عليرضا منصوريان و پيروز قرباني! فرهاد به نگاههايشان بيتوجه است. به آينده خيره شده، به روزهاي بهتر: «من تازه 30 سالهام، پس ميتوانم.» حجازي، فرهاد 30 ساله را باور دارد اما همبازيهايش به او ميخندند ... نه، يك فصل بيشتر دوام نخواهد آورد. فرهاد تمام شده. چه سرنوشتي در انتظار فرهاد خواهد بود؟ فصل هفتم فصل بدي بود؛ كابوسوار و بسيار نااميدكننده. حجازي ميانههاي راه بركنار شد و فيروز كريمي آمد. از دست او هم كاري ساخته نبود. استقلال سيزدهم شد تا خريد بازيكني پا به سن گذاشته همچون فرهاد به سخره گرفته شود. آمدن امير قلعهنويي شايعات درباره فرهاد مجيدي را بيشتر ميكند اما قرارداد 2 ساله فرهاد مانع از كنار گذاشتنش ميشود. بيميلي امير قلعهنويي به فرهاد كاملا مشهود است. از همان بدو ورود برخورد بسيار سردي با مجيدي دارد. فصل هشتم شروع ميشود. يك تغيير ناگهاني در رأس مديريت باشگاه استقلال تا حدودي معادلات امير را بر هم ميزند. او يك هفته بيشتر فرصت ندارد. استقلال هفته پنجم در رتبه هفدهم! تغيير مديريتي مثل يك شوك بود. استقلال جان گرفت اما بدون فرهاد. فرهاد پشت دروازهها با بازيكنان ذخيره بغل پا ميزند و استقلال هم آن طرف مدام حريفانش را شكست ميدهد! برد پشت برد و پيروزي پشت پيروزي. امير قلعهنويي ناگهان جان ميگيرد و حس بياعتمادياش به فرهاد مجيدي بيشتر ميشود.
سرمربي استقلال نظري جويباري را صدا ميزند و از او ميخواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نميخواهم. يعني از اول هم او را نميخواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!» نظري جويباري پيغام امير را بيمعطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير ميگويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نميآيد.» واعظ از اين پيشنهاد جا ميخورد: «برو به امير بگو اگر 100 ميليون هم بدهند من حاضر نيستم مجيدي را به آنها بدهم!» از همانجا آتش اختلاف ميان واعظ آشتياني و امير قلعهنويي روشن ميشود. واعظ اجازه نميدهد فرهاد از استقلال جدا شود. او را باور دارد و ميداند انگيزه و تجربهاش به كار استقلال خواهد آمد. فصل هشتم با قهرماني استقلال به پايان رسيد. فرهاد در آن فصل هم مثل فصل هفتم كمرنگ بود. امير قلعهنويي بيشتر به بازيكنان خودش دل ميبست و خبري از مجيدي نبود. قهرماني استقلال شايعه جدايي فرهاد را قوت ميبخشيد اما مديران دوباره پاي او نشستند. فرهاد ماند و آرام، آرام جان گرفت. حضور صمد مرفاوي اميدهايش را بيشتر ميكرد.
***
حالا پيراهن شماره 7 بيشتر به تنش مينشست؛ پيراهني كه ماجرا دارد! قبل از شروع فصل هشتم نظري جويباري به خواست امير قلعهنويي پيراهن شماره 7 را به خسرو حيدري ميدهد. امير دستور داده پيراهن شماره 7 را خسرو به تن كند و فرهاد همان شماره 27 را بپوشد. پيراهني كه به ناچار فصل هفتم تن ميكرد. آن روزها پيراهن شماره 7 تن محمد نوازي بود و فرهاد نميتوانست شماره دلخواهش را بپوشد. باز هم پيراهن شماره 7 به بازيكن ديگري داده شده است. امير قلعهنويي لجبازي را با مجيدي زود شروع كرده بود. ميتوانست با همين اعداد اعصاب مجيدي را در اولين تمرين به هم بريزد. خسرو حيدري اما دستش نميرود كه پيراهن شماره 7 را بردارد. يك روز پس از تقسيم پيراهنها، خسرو در اولين تمرين پيراهن شماره 7 را نميپوشد. نگاهي به فرهاد مياندازد و ميگويد: «براي من افتخار است كه شما اين شماره را بپوشيد. 7 به تن من نميآيد. آقا فرهاد شما بپوشيدش.» از همانجا پايههاي دوستي عميق با خسرو حيدري شكل ميگيرد. همان شد كه فرهاد پس از جدايي خسرو در فصل دهم گفت: «هر طور شده او را فصل بعد به استقلال برميگردانم، خسرو متعلق به استقلال است.» تير امير قلعهنويي به سنگ ميخورد. پروژه از بين بردن فرهاد باز هم ناكام ميماند. چرا خسرو آن كار را انجام داد؟ امير بارها اين سوال را از خود ميپرسد اما به پاسخي نميرسد. امير ميخواست از فرهاد يك بازيكن ناكارآمد بسازد غافل از اينكه او بعدها به اسطوره هواداران تبديل خواهد شد، غافل از اينكه فرهاد در 3 دربي پي در پي گل ميزند و تا مرز انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش ميرود و ... رفاقت خسرو و فرهاد از آن روز پيچيده و پيچيدهتر شد، بهطوري كه معمولا در اردوها در يك اتاق ميخوابند. خسرو، فرهاد را اينگونه تعريف ميكند: «فرهاد شبهايي كه در اردو با هم هستيم فقط كتاب ميخواند و زود هم ميخوابد. تا حالا او را عصبي و پرخاشگر نديدهام. سعي ميكند هميشه آرام باشد. رابطه بسيار خوبي با هم داريم. اهل شوخيهاي ناجور نيست و به تميزي هم علاقه زيادي دارد.»
***
حرفهاي خسرو ما را به اعماق زندگي فرهاد ميبرد، جايي كه براي خيليها معما شده است. او چهكار ميكند و چهكار نميكند؟! فرهاد كيست؟ فرهاد چيست؟ زندگي او چگونه با فوتبال گره خورد؟ براي يافتن پاسخ اين سوال ميتوان سفري كوتاه به تاريخ داشت. هفتم مهر ماه سال 1377. فينال بين قارهاي ميان تيمهاي ايران و الجزاير، ورزشگاه آزادي. استاديوم مملو از تماشاگر است. الجزاير، رباح ماجر ستاره بيمثالش را هم با خود به تهران آورده؛ مردي كه با پشت پا در فينال جام باشگاههاي اروپا با پيراهن تيم پورتو دروازه باوارياييها را گشود. الجزاير تيم شگفتانگيزي است. تيم ايران با مربيگري علي پروين وارد ميدان ميشود. فرهاد مجيدي پشت دروازه نشسته است. شب قبل از مسابقه پدرش را مجبور ميكند حتما اين بازي را از نزديك تماشا كند. پدرش كارمند وزارت صنايع دفاع است. نميتواند فرهاد را با خود به ورزشگاه ببرد. براي همين دايي فرزندش مامور بردن فرهاد به ورزشگاه ميشود. فرهاد آن روزها هنوز روياي فوتباليست شدن را در ذهن نميپروراند. مثل يك تماشاگر عادي بود، فقط درس، مشق و مدرسه! اما ناگهان جرقههاي ذهن او روشن شد. آنجا كه يك شماره 7 فرهاد را مجذوب خودش ميكند. از مجيد نامجو مطلق حرف ميزنيم. زوج او و جواد زرينچه در بازي با الجزاير رويايي بود. آن روز آقا مجيد هرگز نميدانست كه بازي چشمنواز و خيرهكنندهاش خالق يك اعجوبه ديگر خواهد شد. بله، آن روز مجيد نامجو مطلق در ورزشگاه آزادي سازنده فرهاد مجيدي بود. فرهادي كه بعدها جادوي فوتبال روح و جسمش را تسخير كرد و با همان پيراهن شماره 7 رويايي در استقلال ظهور كرد. نميدانيم مجيد نامجومطلق را ستايش كنيم كه ناخواسته خالق مجيدي بود يا خودش را؟! كدام يك خالق فرهاد بودند؟! فرهاد و انگيزههايش، فرهاد و روياهايش؟! يا آقامجيد و تكنيك بيمثالش؟
***
مجيد نامجومطلق هنوز هم براي فرهاد مجيدي الگو است؛ الگويي از حركت و پيشرفت. به او نگاه ميكند و نت برميدارد. فرهاد دفترچهاي دارد كه شايد بعدها قيمت پيدا كند! او طي همه اين سالها بيكار ننشسته و براي محقق كردن روياي مربيگري خود تلاش ميكند. طي سالهايي كه پشت سر گذاشته نوع تمرينهاي مربيان خود را در دفترچهاش يادداشت كرده، از شيوه تمرينها تا نحوه برخورد. از متسو چيزهاي زيادي نوشته است. به ياد ميآورد كه چگونه با مربيگري او در تيم العين قهرمان آسيا شد. فرهاد ديدگاه و دكترين اريش روته مولر را هم باور دارد. در فصلي كه مولر همكار مرفاوي بود، فرهاد چيزهاي زيادي از او ياد گرفت. او تمرينهاي روته مولر را هم مكتوب كرده است تا شايد روزي اين اصول را در ميدان مربيگري به كار بگيرد. امروز اگر از فرهاد مجيدي بپرسيد دوست داري در آينده چه كسي مربي استقلال شود قطعاً ميگويد «مجيد نامجومطلق». مجيد نامجومطلق براي فرهاد الگويي از حركت و پيشرفت در بازيهاي استقلال هم بود. بازي استقلال – راهآهن در فصل نهم گواهي صادق بر اين مدعا است. همان بازي كه فرهاد مجيدي پس از گلزني پيراهنش را از تن خارج كرد و به سوي سكوها دويد. چه شد كه فرهاد آن گل را زد؟ رد پاي مجيد نامجو در آن گل حس ميشود. رد پايي كه تا امروز پنهان مانده. بين نيمه صمد مرفاوي از نامجو مطلق ميخواهد با بازيكنان حرف بزند. مطلق هم رو به فرهاد ميكند و ميگويد: «در اين شرايط تو بايد به داد استقلال برسي. فقط بازيكنان بزرگ و باتجربه ميتوانند از پس كار برآيند. فرهاد برو و يك كاري كن.» گل زيبايي بود. فرهاد ناگهان به آسمان برخواست و با ضربه سر دروازه راهآهن را گشود. بازي داشت تمام ميشد...
***
اما بازي دوباره شروع شده است. فصل نهم فصل خوبي بود و فصل دهم بهتر هم شد. رسانهها فشار ميآورند تا فرهاد مجيدي به تيم ملي دعوت شود. افشين قطبي سختگيري ميكند تا اينكه فرهاد تا آستانه انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش ميرود. او به ناچار فرهاد را فرا خواند. فرهاد پس از سالها دوباره به تيم ملي آمد. اين بار ديگر خبري از تماسهاي واسطهها نبود. گفته ميشد در زمان مربيگري ميروسلاو بلاژويچ و برانكو ايوانكوويچ عدهاي با مجيدي تماس ميگرفتند و از او ميخواستند با پرداخت مبلغي حضور خود در تيم ملي را تضمين كند. فرهاد اين تماسها را جدي نميگرفت. با اينكه رفتار خوبي از جانب مردان كروات سر نزد اما با سكوت خود تهران را ترك كرد و بار ديگر راهي امارات شد. دعوت دوباره به تيم ملي يادآور آن تماس نيست اما اختلاف با عليرضا منصوريان باعث ميشود خيلي زود روي نيمكت تيم ملي بنشيند. فرهاد فيالفور انصراف خود را از تيم ملي اعلام كرد اما رفتارهاي قطبي و همكارانش انگيزهاي شد تا فرهاد تلاش كند و دوباره به تيم ملي برگردد. تصور ميشد او فصل يازدهم ديگر تمام شود اما خوابهايي كه براي مجيدي ديده بودند تعبير نشد. مجيدي از هفته دوم كارش را شروع كرده با گلزنيهاي پي در پي تا اينكه كروش پرتغالي دوباره او را به تيم ملي فرا خواند. فرهاد خنديد و فيالفور دعوت كروش را قبول كرد. شايد آن دفترچه مخصوصش با حضور در تمرينهاي كروش رنگ و بوي ديگري به خود ميگرفت. فرهاد رفت و در تركيب اصلي تيم ملي هم قرار گرفت. با خودش ميگفت: «ديديد مچ قطبي را خواباندم؟!»
***
... امروز روز ديگري است. طعم انتقام از قطبي و همكارانش را چشيدم. به امير قلعهنويي هم فهماندم كه تمام نميشوم. همان اميري كه ميخواست اواسط فصل هشتم من را به دليل پيري و كهولت سن از استقلال بيرون كند و به پيكان بفرستد. حالا بايد تصميم ديگري بگيرم؛ تصميمي كه شايد همه را متعجب كند.
... امروز، روز ديگري است. فرهاد جام جهاني 2006 را به خاطر ميآورد آن روز كه پيرمردي در قامت دايي جوان و گلزن! در خط حمله تيم ملي قرار گرفته است و با نمايش اسفبار خود نزديكترين دوستانش را هم به گروه مخالفان ميفرستد. با خود ميگويد: «من 3 سال ديگر 38 ساله خواهم شد. من آن روزها پير شدهام. نميتوانم براي تيم ملي مهره مفيدي باشم!» فرهاد در اعماق وجود خود صعود به جام جهاني فوتبال را قطعي ميداند. او معتقد است تيم ملي با كروش آينده درخشاني خواهد داشت. آيندهاي شايد شبيه آنچه با ولاسكوي آرژانتيني در تيم ملي واليبال كشورمان ميبينيم. بايد كاري كرد تا اتفاقات جام جهاني 2006 دوباره تكرار نشود. همان فضاحتي كه علي دايي خالقش بود. حتي آن بازوبند كاپيتاني هم در دستانش سنگيني ميكرد. فرهاد نميخواهد دايي دوم باشد؛ نه نميخواهد. با خودش كلنجار ميرود. با دوستش تماس ميگيرد. دوستي كه تحولات زيادي در زندگياش ايجاد كرده. دوستي كه فرهاد را مرد ديگري كرده است: «ميخواهم از تيم ملي خداحافظي كنم.» دوست لبخند ميزند و ميگويد: «تصميم خوبي است. درنگ نكن اسطوره ميشوي و اسطوره ميماني.» مسيري كه آمده بود را دوباره تا خانه برميگردد. قلم برميدارد و شروع ميكند به نوشتن: «من فرهاد مجيدي از تيم ملي رفتم تا فرصتي ايجاد شود براي جوانها. خداحافظ.»
***
و اين چنين فرهاد دوباره با تيم ملي، با روياهايش، با افزايش تعداد بازيهاي ملياش و با افزايش تعداد گلهايش وداع كرد اما داستان همچنان ادامه دارد. فرهاد ميماند تا شايد در استقلال افتخاري متفاوت را تجربه كند. اين همان فرهاد است كه امير قلعهنويي لحظهاي باورش نداشت. اين همان فرهاد است كه امير قلعهنويي نتوانست لحظهاي از او در جهت افزايش توان و قدرت تيمياش بهره بگيرد. او حالا شاه مهرهاي است در دستان پرويز مظلومي تا شايد به زودي خود را بر بام فوتبال آسيا هم ببيند. فرهاد با كوهي از انگيزه پيش ميتازد. پسري كه مجذوب سانترهاي خلاقانه مجيد نامجو در بازي ايران – الجزاير شد. مردي كه محمد مايلي را در اوج سختگيري مجذوب خود كرد. از نسلي كه با فوتبال گل كوچك خياباني با آن تكنيكهاي ساختگي و فيالبداهه دروازههاي پيشرفت را به سوي خود گشود تا حتي هواداران ارتش سرخ هم از او به نيكي ياد كنند. اين همان فرهاد ژنرال خيالي است كه نه در حضيض بلكه در اوج كنار ميرود.
روزنامه ایران ورزشی
فرهاد ،مردي كه ژنرال نمي خواست باشد
امير قلعه نويي يار هميشگياش نظري جويباري را صدا ميزند و از او ميخواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نميخواهم. يعني از اول هم او را نميخواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!»
نظري جويباري پيغام امير را بيمعطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير ميگويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نميآيد.»
واعظ از اين پيشنهاد جا ميخورد: «برو به امير بگو اگ
مقدمه: آخرين بازمانده نسل طلايي فوتبال ايران كه جزو گروه فاتحان آن بازي بهيادماندني و شكوهمند در ملبورن استراليا و صعود به جام جهاني لقب گرفته است دنياي متفاوتي با ساير همرزمان خود دارد. فرهاد مجيدي بهدليل محدوديتهايي كه براي خود در ارتباط با خبرنگاران ايجاد كرده- به قول خودش فقط با 2 روزنامه ورزشي و يك خبرگزاري گفتوگو ميكند- همواره به عنوان يك علامت سوال ميان خبرنگاران و اصحاب رسانه مطرح بوده است. همين دوري همواره شايعاتي را پيرامون كاپيتان استقلال ايجاد كرده است؛ شايعاتي كه حتي به زندگي شخصي او رسوخ پيدا كرده و گاها روابط خانوادگي او را نيز تحتالشعاع قرار داده است. فرهاد دنياي متفاوتي دارد كه اين حاصل تعريف خاصي است كه او از زندگي ميكند، ميگويد: «ديگر نميتوانم در زندگيام به افراد زيادي اعتماد كنم. آنها كه در دايره معتمدين من قرار دارند بسيار محدودند؛ شايد به تعداد انگشتان دو دست هم نرسند!»
روشي كه مجيدي امروز در زندگي خود بهكار گرفته حاصل اتفاقاتي است كه از زمان حضورش به عنوان يك ستاره نوظهور در فوتبال بر او گذشت. فرهاد گاهي از سوي رسانهها چنان بزرگ شد كه تا مرز انفجار پيش رفت و گاهي نيز آنقدر به زير كشيده شد كه ميرفت تا مرز نابودي پيش برود. سياستهاي ابداعي و گاها احساسي مصائب و مشكلات فراواني را براي مجيدي به وجود آورد تا او را مجبور كند در بازگشت به فوتبال ايران از نظر برقراري ارتباط، بهخصوص با رسانهها دچار تغييرات فراواني شود. علامت سوال فرهاد ميان رسانهها هر روز بزرگ و بزرگتر خواهد شد تا اين حقيقت را باور كنيم كه مجيدي ديگر نميخواهد مثل دوران جوانياش رفتار و درهاي زندگي خود را به روي همگان باز كند. فرهاد حصاري دور خود كشيده كه تا زمان حياتش باقي خواهد ماند.
***
... دوباره فرهاد، دوباره استقلال. پس از سالها بازي در ليگ امارات به خانه بازگشته است. سرنوشتش دوباره با دستان اسطوره (ناصر حجازي) گره خورده است. هنوز هم او را باور دارد، مثل روزي كه از بهمن كرج به استقلال آمد. حجازي پايش را در يك كفش كرده و مدام ميگويد: «پس اين فرهاد چي شد؟ بياوريدش.» چند بازي از ليگ گذشته كه ناگهان سر و كله فرهاد پيدا ميشود. بله، فرهاد آمد. با استقبال سردي از سوي عليرضا منصوريان و پيروز قرباني! فرهاد به نگاههايشان بيتوجه است. به آينده خيره شده، به روزهاي بهتر: «من تازه 30 سالهام، پس ميتوانم.» حجازي، فرهاد 30 ساله را باور دارد اما همبازيهايش به او ميخندند ... نه، يك فصل بيشتر دوام نخواهد آورد. فرهاد تمام شده. چه سرنوشتي در انتظار فرهاد خواهد بود؟ فصل هفتم فصل بدي بود؛ كابوسوار و بسيار نااميدكننده. حجازي ميانههاي راه بركنار شد و فيروز كريمي آمد. از دست او هم كاري ساخته نبود. استقلال سيزدهم شد تا خريد بازيكني پا به سن گذاشته همچون فرهاد به سخره گرفته شود. آمدن امير قلعهنويي شايعات درباره فرهاد مجيدي را بيشتر ميكند اما قرارداد 2 ساله فرهاد مانع از كنار گذاشتنش ميشود. بيميلي امير قلعهنويي به فرهاد كاملا مشهود است. از همان بدو ورود برخورد بسيار سردي با مجيدي دارد. فصل هشتم شروع ميشود. يك تغيير ناگهاني در رأس مديريت باشگاه استقلال تا حدودي معادلات امير را بر هم ميزند. او يك هفته بيشتر فرصت ندارد. استقلال هفته پنجم در رتبه هفدهم! تغيير مديريتي مثل يك شوك بود. استقلال جان گرفت اما بدون فرهاد. فرهاد پشت دروازهها با بازيكنان ذخيره بغل پا ميزند و استقلال هم آن طرف مدام حريفانش را شكست ميدهد! برد پشت برد و پيروزي پشت پيروزي. امير قلعهنويي ناگهان جان ميگيرد و حس بياعتمادياش به فرهاد مجيدي بيشتر ميشود.
سرمربي استقلال نظري جويباري را صدا ميزند و از او ميخواهد كار را تمام كند: «برو به واعظ بگو من اين فرهاد پير را نميخواهم. يعني از اول هم او را نميخواستم. تا وقت هست او را با سيدصالحي معاوضه كنيد حتي اگر تا 50 ميليون تومان هم خواستند اشكالي ندارد. فقط فرهاد را رد كنيد، برود!» نظري جويباري پيغام امير را بيمعطلي به دفتر واعظ آشتياني برد: «آقا امير ميگويد فرهاد را با مهاجم پيكان (سيدصالحي) معاوضه كنيم. انگار به كارش نميآيد.» واعظ از اين پيشنهاد جا ميخورد: «برو به امير بگو اگر 100 ميليون هم بدهند من حاضر نيستم مجيدي را به آنها بدهم!» از همانجا آتش اختلاف ميان واعظ آشتياني و امير قلعهنويي روشن ميشود. واعظ اجازه نميدهد فرهاد از استقلال جدا شود. او را باور دارد و ميداند انگيزه و تجربهاش به كار استقلال خواهد آمد. فصل هشتم با قهرماني استقلال به پايان رسيد. فرهاد در آن فصل هم مثل فصل هفتم كمرنگ بود. امير قلعهنويي بيشتر به بازيكنان خودش دل ميبست و خبري از مجيدي نبود. قهرماني استقلال شايعه جدايي فرهاد را قوت ميبخشيد اما مديران دوباره پاي او نشستند. فرهاد ماند و آرام، آرام جان گرفت. حضور صمد مرفاوي اميدهايش را بيشتر ميكرد.
***
حالا پيراهن شماره 7 بيشتر به تنش مينشست؛ پيراهني كه ماجرا دارد! قبل از شروع فصل هشتم نظري جويباري به خواست امير قلعهنويي پيراهن شماره 7 را به خسرو حيدري ميدهد. امير دستور داده پيراهن شماره 7 را خسرو به تن كند و فرهاد همان شماره 27 را بپوشد. پيراهني كه به ناچار فصل هفتم تن ميكرد. آن روزها پيراهن شماره 7 تن محمد نوازي بود و فرهاد نميتوانست شماره دلخواهش را بپوشد. باز هم پيراهن شماره 7 به بازيكن ديگري داده شده است. امير قلعهنويي لجبازي را با مجيدي زود شروع كرده بود. ميتوانست با همين اعداد اعصاب مجيدي را در اولين تمرين به هم بريزد. خسرو حيدري اما دستش نميرود كه پيراهن شماره 7 را بردارد. يك روز پس از تقسيم پيراهنها، خسرو در اولين تمرين پيراهن شماره 7 را نميپوشد. نگاهي به فرهاد مياندازد و ميگويد: «براي من افتخار است كه شما اين شماره را بپوشيد. 7 به تن من نميآيد. آقا فرهاد شما بپوشيدش.» از همانجا پايههاي دوستي عميق با خسرو حيدري شكل ميگيرد. همان شد كه فرهاد پس از جدايي خسرو در فصل دهم گفت: «هر طور شده او را فصل بعد به استقلال برميگردانم، خسرو متعلق به استقلال است.» تير امير قلعهنويي به سنگ ميخورد. پروژه از بين بردن فرهاد باز هم ناكام ميماند. چرا خسرو آن كار را انجام داد؟ امير بارها اين سوال را از خود ميپرسد اما به پاسخي نميرسد. امير ميخواست از فرهاد يك بازيكن ناكارآمد بسازد غافل از اينكه او بعدها به اسطوره هواداران تبديل خواهد شد، غافل از اينكه فرهاد در 3 دربي پي در پي گل ميزند و تا مرز انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش ميرود و ... رفاقت خسرو و فرهاد از آن روز پيچيده و پيچيدهتر شد، بهطوري كه معمولا در اردوها در يك اتاق ميخوابند. خسرو، فرهاد را اينگونه تعريف ميكند: «فرهاد شبهايي كه در اردو با هم هستيم فقط كتاب ميخواند و زود هم ميخوابد. تا حالا او را عصبي و پرخاشگر نديدهام. سعي ميكند هميشه آرام باشد. رابطه بسيار خوبي با هم داريم. اهل شوخيهاي ناجور نيست و به تميزي هم علاقه زيادي دارد.»
***
حرفهاي خسرو ما را به اعماق زندگي فرهاد ميبرد، جايي كه براي خيليها معما شده است. او چهكار ميكند و چهكار نميكند؟! فرهاد كيست؟ فرهاد چيست؟ زندگي او چگونه با فوتبال گره خورد؟ براي يافتن پاسخ اين سوال ميتوان سفري كوتاه به تاريخ داشت. هفتم مهر ماه سال 1377. فينال بين قارهاي ميان تيمهاي ايران و الجزاير، ورزشگاه آزادي. استاديوم مملو از تماشاگر است. الجزاير، رباح ماجر ستاره بيمثالش را هم با خود به تهران آورده؛ مردي كه با پشت پا در فينال جام باشگاههاي اروپا با پيراهن تيم پورتو دروازه باوارياييها را گشود. الجزاير تيم شگفتانگيزي است. تيم ايران با مربيگري علي پروين وارد ميدان ميشود. فرهاد مجيدي پشت دروازه نشسته است. شب قبل از مسابقه پدرش را مجبور ميكند حتما اين بازي را از نزديك تماشا كند. پدرش كارمند وزارت صنايع دفاع است. نميتواند فرهاد را با خود به ورزشگاه ببرد. براي همين دايي فرزندش مامور بردن فرهاد به ورزشگاه ميشود. فرهاد آن روزها هنوز روياي فوتباليست شدن را در ذهن نميپروراند. مثل يك تماشاگر عادي بود، فقط درس، مشق و مدرسه! اما ناگهان جرقههاي ذهن او روشن شد. آنجا كه يك شماره 7 فرهاد را مجذوب خودش ميكند. از مجيد نامجو مطلق حرف ميزنيم. زوج او و جواد زرينچه در بازي با الجزاير رويايي بود. آن روز آقا مجيد هرگز نميدانست كه بازي چشمنواز و خيرهكنندهاش خالق يك اعجوبه ديگر خواهد شد. بله، آن روز مجيد نامجو مطلق در ورزشگاه آزادي سازنده فرهاد مجيدي بود. فرهادي كه بعدها جادوي فوتبال روح و جسمش را تسخير كرد و با همان پيراهن شماره 7 رويايي در استقلال ظهور كرد. نميدانيم مجيد نامجومطلق را ستايش كنيم كه ناخواسته خالق مجيدي بود يا خودش را؟! كدام يك خالق فرهاد بودند؟! فرهاد و انگيزههايش، فرهاد و روياهايش؟! يا آقامجيد و تكنيك بيمثالش؟
***
مجيد نامجومطلق هنوز هم براي فرهاد مجيدي الگو است؛ الگويي از حركت و پيشرفت. به او نگاه ميكند و نت برميدارد. فرهاد دفترچهاي دارد كه شايد بعدها قيمت پيدا كند! او طي همه اين سالها بيكار ننشسته و براي محقق كردن روياي مربيگري خود تلاش ميكند. طي سالهايي كه پشت سر گذاشته نوع تمرينهاي مربيان خود را در دفترچهاش يادداشت كرده، از شيوه تمرينها تا نحوه برخورد. از متسو چيزهاي زيادي نوشته است. به ياد ميآورد كه چگونه با مربيگري او در تيم العين قهرمان آسيا شد. فرهاد ديدگاه و دكترين اريش روته مولر را هم باور دارد. در فصلي كه مولر همكار مرفاوي بود، فرهاد چيزهاي زيادي از او ياد گرفت. او تمرينهاي روته مولر را هم مكتوب كرده است تا شايد روزي اين اصول را در ميدان مربيگري به كار بگيرد. امروز اگر از فرهاد مجيدي بپرسيد دوست داري در آينده چه كسي مربي استقلال شود قطعاً ميگويد «مجيد نامجومطلق». مجيد نامجومطلق براي فرهاد الگويي از حركت و پيشرفت در بازيهاي استقلال هم بود. بازي استقلال – راهآهن در فصل نهم گواهي صادق بر اين مدعا است. همان بازي كه فرهاد مجيدي پس از گلزني پيراهنش را از تن خارج كرد و به سوي سكوها دويد. چه شد كه فرهاد آن گل را زد؟ رد پاي مجيد نامجو در آن گل حس ميشود. رد پايي كه تا امروز پنهان مانده. بين نيمه صمد مرفاوي از نامجو مطلق ميخواهد با بازيكنان حرف بزند. مطلق هم رو به فرهاد ميكند و ميگويد: «در اين شرايط تو بايد به داد استقلال برسي. فقط بازيكنان بزرگ و باتجربه ميتوانند از پس كار برآيند. فرهاد برو و يك كاري كن.» گل زيبايي بود. فرهاد ناگهان به آسمان برخواست و با ضربه سر دروازه راهآهن را گشود. بازي داشت تمام ميشد...
***
اما بازي دوباره شروع شده است. فصل نهم فصل خوبي بود و فصل دهم بهتر هم شد. رسانهها فشار ميآورند تا فرهاد مجيدي به تيم ملي دعوت شود. افشين قطبي سختگيري ميكند تا اينكه فرهاد تا آستانه انتخاب به عنوان مرد سال آسيا پيش ميرود. او به ناچار فرهاد را فرا خواند. فرهاد پس از سالها دوباره به تيم ملي آمد. اين بار ديگر خبري از تماسهاي واسطهها نبود. گفته ميشد در زمان مربيگري ميروسلاو بلاژويچ و برانكو ايوانكوويچ عدهاي با مجيدي تماس ميگرفتند و از او ميخواستند با پرداخت مبلغي حضور خود در تيم ملي را تضمين كند. فرهاد اين تماسها را جدي نميگرفت. با اينكه رفتار خوبي از جانب مردان كروات سر نزد اما با سكوت خود تهران را ترك كرد و بار ديگر راهي امارات شد. دعوت دوباره به تيم ملي يادآور آن تماس نيست اما اختلاف با عليرضا منصوريان باعث ميشود خيلي زود روي نيمكت تيم ملي بنشيند. فرهاد فيالفور انصراف خود را از تيم ملي اعلام كرد اما رفتارهاي قطبي و همكارانش انگيزهاي شد تا فرهاد تلاش كند و دوباره به تيم ملي برگردد. تصور ميشد او فصل يازدهم ديگر تمام شود اما خوابهايي كه براي مجيدي ديده بودند تعبير نشد. مجيدي از هفته دوم كارش را شروع كرده با گلزنيهاي پي در پي تا اينكه كروش پرتغالي دوباره او را به تيم ملي فرا خواند. فرهاد خنديد و فيالفور دعوت كروش را قبول كرد. شايد آن دفترچه مخصوصش با حضور در تمرينهاي كروش رنگ و بوي ديگري به خود ميگرفت. فرهاد رفت و در تركيب اصلي تيم ملي هم قرار گرفت. با خودش ميگفت: «ديديد مچ قطبي را خواباندم؟!»
***
... امروز روز ديگري است. طعم انتقام از قطبي و همكارانش را چشيدم. به امير قلعهنويي هم فهماندم كه تمام نميشوم. همان اميري كه ميخواست اواسط فصل هشتم من را به دليل پيري و كهولت سن از استقلال بيرون كند و به پيكان بفرستد. حالا بايد تصميم ديگري بگيرم؛ تصميمي كه شايد همه را متعجب كند.
... امروز، روز ديگري است. فرهاد جام جهاني 2006 را به خاطر ميآورد آن روز كه پيرمردي در قامت دايي جوان و گلزن! در خط حمله تيم ملي قرار گرفته است و با نمايش اسفبار خود نزديكترين دوستانش را هم به گروه مخالفان ميفرستد. با خود ميگويد: «من 3 سال ديگر 38 ساله خواهم شد. من آن روزها پير شدهام. نميتوانم براي تيم ملي مهره مفيدي باشم!» فرهاد در اعماق وجود خود صعود به جام جهاني فوتبال را قطعي ميداند. او معتقد است تيم ملي با كروش آينده درخشاني خواهد داشت. آيندهاي شايد شبيه آنچه با ولاسكوي آرژانتيني در تيم ملي واليبال كشورمان ميبينيم. بايد كاري كرد تا اتفاقات جام جهاني 2006 دوباره تكرار نشود. همان فضاحتي كه علي دايي خالقش بود. حتي آن بازوبند كاپيتاني هم در دستانش سنگيني ميكرد. فرهاد نميخواهد دايي دوم باشد؛ نه نميخواهد. با خودش كلنجار ميرود. با دوستش تماس ميگيرد. دوستي كه تحولات زيادي در زندگياش ايجاد كرده. دوستي كه فرهاد را مرد ديگري كرده است: «ميخواهم از تيم ملي خداحافظي كنم.» دوست لبخند ميزند و ميگويد: «تصميم خوبي است. درنگ نكن اسطوره ميشوي و اسطوره ميماني.» مسيري كه آمده بود را دوباره تا خانه برميگردد. قلم برميدارد و شروع ميكند به نوشتن: «من فرهاد مجيدي از تيم ملي رفتم تا فرصتي ايجاد شود براي جوانها. خداحافظ.»
***
و اين چنين فرهاد دوباره با تيم ملي، با روياهايش، با افزايش تعداد بازيهاي ملياش و با افزايش تعداد گلهايش وداع كرد اما داستان همچنان ادامه دارد. فرهاد ميماند تا شايد در استقلال افتخاري متفاوت را تجربه كند. اين همان فرهاد است كه امير قلعهنويي لحظهاي باورش نداشت. اين همان فرهاد است كه امير قلعهنويي نتوانست لحظهاي از او در جهت افزايش توان و قدرت تيمياش بهره بگيرد. او حالا شاه مهرهاي است در دستان پرويز مظلومي تا شايد به زودي خود را بر بام فوتبال آسيا هم ببيند. فرهاد با كوهي از انگيزه پيش ميتازد. پسري كه مجذوب سانترهاي خلاقانه مجيد نامجو در بازي ايران – الجزاير شد. مردي كه محمد مايلي را در اوج سختگيري مجذوب خود كرد. از نسلي كه با فوتبال گل كوچك خياباني با آن تكنيكهاي ساختگي و فيالبداهه دروازههاي پيشرفت را به سوي خود گشود تا حتي هواداران ارتش سرخ هم از او به نيكي ياد كنند. اين همان فرهاد ژنرال خيالي است كه نه در حضيض بلكه در اوج كنار ميرود.
روزنامه ایران ورزشی
Sunday, September 25, 2011
جوايزِ بانكِ صادرات اعلام شد ٣٠٠٠ ميليارد تومان برايِ يك نفر يك بيلاخ برايِ ٧٦ ميليون نفر.......
جوايزِ بانكِ صادرات اعلام شد
٣٠٠٠ ميليارد تومان برايِ يك نفر
يك بيلاخ برايِ ٧٦ ميليون نفر.......
Wednesday, September 21, 2011
روزنامه " 7صبح " مورخه 1390/06/29: جنجال فیس بوکی بر سر شیر کاکائو شیشه ای پاک!
روزنامه " 7صبح " مورخه 1390/06/29:
جنجال فیس بوکی بر سر شیر کاکائو شیشه ای پاک!
ن.ص: هنوز دو روز از انتشار گزارش کوتاه هفت صبح از ماجرای "کمـپین 1 میلیون لایک برای تولید دوباره شیر کاکائــو شیشه ای پاک" در فیس بوک و خبر تولید مجدد این محصول نگذشته است که غوغایی در صفحه طرفداران این محصول به پا شده است.
در گزارش هفت صبح که پریروز به چاپ رسید به نقل از یک مسئول در شرکت پاک امده بود: از ماجرای این صفحه خبر داریم اما تنها چند ماه از تشکیل این صفحه می گذرد در حالی که ما یک سال است که تولید مجدد این محصول را در برنامه داریم.
ادمین صفحه طرفداران شیرکاکائو شیشه ای با به اشتراک گذاشتن این قسمت از روزنامه هفت صبح با عنوان "برای مسئولان شرکت پاک متاسفیم" اعتراض خودش را به صحبت های این مدیر اعلام کرد،هواداران هم هر یک در این خصوص اظهار نظر کردند بعضی این موضوع را منطقی و بعضی حاصل بی انصافی مدیران این شرکت می دانند.
همچنین مدیر صفحه هواداران در پست جداگانه ای نوشت: "متاسفانه در دیدار خود من با مدیر فروش پاک هم همین حرف زده شد.به من می گوید دستت درد نکه مرسی ولی برای مملکت خودت این کار را کردی , واسه پیشرفت کشورت این کمپین را راه انداختی." او همچنین نوشته:"آقای مسئول که این مطلب را می خوانی،یک تشکر به این 45.600 نفر بدهکاری"
این پست نزدیک به هزار لایک و دویست کامنت دارد که بیشتر انها ابراز نارضایتی از اظهارات این مسئول در شرکت پاک است.
در حالی که خیلی از طرفداران شیرکاکائوی شیشه ای پاک که برایشان یادآور خاطرات کوکی است از صبحت های مدیران این شرکت ناراحت و گله مند شده اند، بعضی از دوستداران منطقی تر می گویند: همینکه ما توانسته ایم این محصول را به مغازه ها برگردانیم دست اورد خوب و بزرگی است.
جنجال فیس بوکی بر سر شیر کاکائو شیشه ای پاک!
ن.ص: هنوز دو روز از انتشار گزارش کوتاه هفت صبح از ماجرای "کمـپین 1 میلیون لایک برای تولید دوباره شیر کاکائــو شیشه ای پاک" در فیس بوک و خبر تولید مجدد این محصول نگذشته است که غوغایی در صفحه طرفداران این محصول به پا شده است.
در گزارش هفت صبح که پریروز به چاپ رسید به نقل از یک مسئول در شرکت پاک امده بود: از ماجرای این صفحه خبر داریم اما تنها چند ماه از تشکیل این صفحه می گذرد در حالی که ما یک سال است که تولید مجدد این محصول را در برنامه داریم.
ادمین صفحه طرفداران شیرکاکائو شیشه ای با به اشتراک گذاشتن این قسمت از روزنامه هفت صبح با عنوان "برای مسئولان شرکت پاک متاسفیم" اعتراض خودش را به صحبت های این مدیر اعلام کرد،هواداران هم هر یک در این خصوص اظهار نظر کردند بعضی این موضوع را منطقی و بعضی حاصل بی انصافی مدیران این شرکت می دانند.
همچنین مدیر صفحه هواداران در پست جداگانه ای نوشت: "متاسفانه در دیدار خود من با مدیر فروش پاک هم همین حرف زده شد.به من می گوید دستت درد نکه مرسی ولی برای مملکت خودت این کار را کردی , واسه پیشرفت کشورت این کمپین را راه انداختی." او همچنین نوشته:"آقای مسئول که این مطلب را می خوانی،یک تشکر به این 45.600 نفر بدهکاری"
این پست نزدیک به هزار لایک و دویست کامنت دارد که بیشتر انها ابراز نارضایتی از اظهارات این مسئول در شرکت پاک است.
در حالی که خیلی از طرفداران شیرکاکائوی شیشه ای پاک که برایشان یادآور خاطرات کوکی است از صبحت های مدیران این شرکت ناراحت و گله مند شده اند، بعضی از دوستداران منطقی تر می گویند: همینکه ما توانسته ایم این محصول را به مغازه ها برگردانیم دست اورد خوب و بزرگی است.
Tuesday, September 20, 2011
توی فیلم های کشور رومانی سکس های مثلثی ممنوع شده تو ایران عشق مثلثی...
باید گریخت به حال خودمون که نمی تونیم حتی یک فیلم احساسی درست ببینیم با این که قبلشم چیز خاصی نبود اما الان دیگه یک باره شده
توی فیلم های کشور رومانی سکس های مثلثی ممنوع شده تو ایران عشق مثلثی...
باید گریخت به حال خودمون که نمی تونیم حتی یک فیلم احساسی درست ببینیم با این که قبلشم چیز خاصی نبود اما الان دیگه یک باره شده
Monday, September 19, 2011
قبلا میگفتن دو چیز مرگ ندارد: کفش ملی . جنتی ! دیروز کفش ملیم پاره شد !
قبلا میگفتن دو چیز مرگ ندارد: کفش ملی . جنتی ! دیروز کفش ملیم پاره شد !
Sunday, September 18, 2011
شبا که خوابم نمیبره، شروع به شمارش صفر های جلوی اختلاس سه هزار میلیاردی میکنم، وسطاش خوابم میبره.
شبا که خوابم نمیبره، شروع به شمارش صفر های جلوی اختلاس سه هزار میلیاردی میکنم، وسطاش خوابم میبره.
Saturday, September 17, 2011
Wednesday, September 14, 2011
پروردگارا .. مرا آن ده که خودم بیشتر حال می کنم..! عواقبشم با خودم.. آمین
پروردگارا ..
مرا آن ده که خودم بیشتر حال می کنم..!
عواقبشم با خودم..
آمین
مرا آن ده که خودم بیشتر حال می کنم..!
عواقبشم با خودم..
آمین
Tuesday, September 13, 2011
برای کسانی که مفهوم آزادی را نمیدانند و میگن ایران آزاد ترین کشور دنیاست....
برای کسانی که مفهوم آزادی را نمیدانند و میگن ایران آزاد ترین کشور دنیاست....
ایران آزاد:
آزادی یعنی پوشش ملی..
آزادی یعنی این حق رو نداشته باشی که توی خونه خودت هر جور خواستی لباس بپوشی چون ممکنه بعضی حیوونا تحریک بشن و بهت تجاوز کنن...!
آزادی فقط لخت شدن نیست... گاهی پوشیدن هم آزادی می خواهد...شاید یک زن آزادی رادر پوشیدن ببیند ....
آزادی یعنی توی دانشگاه سوال و اظهار نظر در مورد بعضی مسائل رو ممنوعه چون کمترین مجازاتش تعلیقه...
آزادی یعنی هر چی آقا بگه...!!!
آزادی یعنی شعار مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی در خیابان ها و مجلس و پذیرایی با باتوم و گاز اشک آور و ... از هرکی که مرگ بر دیکتاتور میگه...!
آزادی یعنی پر شدن زندان ها از افراد سیاسی...
آزادی یعنی حضور یک حزب در انتخابات اون هم اصولگرا...!
آزادی یعنی فیلترینگ سایت ها و وبلاگ ها...
آزادی یعنی اینترنت ملی...
آزادی یعنی تفکیک جنسیتی دانشگاه ها..
آزادی یعنی سرکوب خرید شب عید..
آزادی یعنی پارازیت انداختن روی شبکه های ماهواره ای..
آزادی یعنی جمع کردن دایره زنگی ...
آزادی یعنی وقتی با همسرت تو خیابونی شناسنامه همرات باشه که خدایی نکرده با ون نبرنت...!
آزادی یعنی سوال های از پیش طرح شده در جلسه ها و نشست ها...!
آزادی یعنی زندانیان بدون وکیل...
آزادی یعنی تخته کردن روزنامه ها و ...
آزادی یعنی ندادن مجوز به کتاب ها و فیلم ها...
آزادی یعنی تجاوز در زندان ها...
آزادی یعنی گفتن اراجیف در نشست ها و مناظره ها و .
آزادی یعنی زن من با با شلوار جین تنگ به خیابان می آید تو نمیگویی جون !
آزادی یعنی یکی در خیابان با حجاب بود چادر سرش بود تو تمسخرش نمیکنی
آزادی یعنی دو برادر یکی در اتاقش عکس شاه و دیگری در اتاق عکس خمینی!
آزادی یعنی من ریش میگذارم تو شش تیغ کن!
آزادی یعنی . . . . احمق نباش عقاید مسخره ات را ترک کن! آزادی یک کلمه است به وسعت علم و اندیشه و تفکر و جسم و روح و دین و عقاید و ...
ایران آزاد:
آزادی یعنی پوشش ملی..
آزادی یعنی این حق رو نداشته باشی که توی خونه خودت هر جور خواستی لباس بپوشی چون ممکنه بعضی حیوونا تحریک بشن و بهت تجاوز کنن...!
آزادی فقط لخت شدن نیست... گاهی پوشیدن هم آزادی می خواهد...شاید یک زن آزادی رادر پوشیدن ببیند ....
آزادی یعنی توی دانشگاه سوال و اظهار نظر در مورد بعضی مسائل رو ممنوعه چون کمترین مجازاتش تعلیقه...
آزادی یعنی هر چی آقا بگه...!!!
آزادی یعنی شعار مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی در خیابان ها و مجلس و پذیرایی با باتوم و گاز اشک آور و ... از هرکی که مرگ بر دیکتاتور میگه...!
آزادی یعنی پر شدن زندان ها از افراد سیاسی...
آزادی یعنی حضور یک حزب در انتخابات اون هم اصولگرا...!
آزادی یعنی فیلترینگ سایت ها و وبلاگ ها...
آزادی یعنی اینترنت ملی...
آزادی یعنی تفکیک جنسیتی دانشگاه ها..
آزادی یعنی سرکوب خرید شب عید..
آزادی یعنی پارازیت انداختن روی شبکه های ماهواره ای..
آزادی یعنی جمع کردن دایره زنگی ...
آزادی یعنی وقتی با همسرت تو خیابونی شناسنامه همرات باشه که خدایی نکرده با ون نبرنت...!
آزادی یعنی سوال های از پیش طرح شده در جلسه ها و نشست ها...!
آزادی یعنی زندانیان بدون وکیل...
آزادی یعنی تخته کردن روزنامه ها و ...
آزادی یعنی ندادن مجوز به کتاب ها و فیلم ها...
آزادی یعنی تجاوز در زندان ها...
آزادی یعنی گفتن اراجیف در نشست ها و مناظره ها و .
آزادی یعنی زن من با با شلوار جین تنگ به خیابان می آید تو نمیگویی جون !
آزادی یعنی یکی در خیابان با حجاب بود چادر سرش بود تو تمسخرش نمیکنی
آزادی یعنی دو برادر یکی در اتاقش عکس شاه و دیگری در اتاق عکس خمینی!
آزادی یعنی من ریش میگذارم تو شش تیغ کن!
آزادی یعنی . . . . احمق نباش عقاید مسخره ات را ترک کن! آزادی یک کلمه است به وسعت علم و اندیشه و تفکر و جسم و روح و دین و عقاید و ...
Thursday, September 8, 2011
بدشانس یعنی جنتی که همه مسخره میکننش ولی نمی دونن مهدوی کنی 5 سال از جنتی بزرگتره.
بدشانس یعنی جنتی که همه مسخره میکننش ولی نمی دونن مهدوی کنی 5 سال از جنتی بزرگتره..... به شخصه هرگز تصور نمی کردم هیچ موجود زنده ای از جنتی بزرگتر باشه
Wednesday, September 7, 2011
آقا امروز داشتم از جلو کلیسا رد میشدم، به این فکر افتادم که.
آقا امروز داشتم از جلو کلیسا رد میشدم، به این فکر افتادم که..
.
... بیشتر مردم دنیا یکشنبه ها میرن کلیسا برای سلامتی مردم جهان دعا میکنن
اونوقت تو ایران مردم جمعه ها میرن نماز جمعه برای بیشتر مردم دنیا آرزوی مرگ میکنن...
جک های جنتی...
آخه جرا كشتيش اون پسرت بود. .....................................جنتي با گريه به رستم
تو برو تو من همه ی درارو قفل می کنم!!!!!!
....
...
..
.
جنتی خطاب به زلیخا!!!!
برو بهشون بگو گرگ به گله ات حمله کرده، اسکل شن بخندیم!
.
.
.
.
.
...
.
.
جنتی در حال اغفال کردن چوپان دروغگو
مرد اينقدر گريه نكن سخت نگير كور ميشي ها!
.
.
.
.
.
.
.
دلداري جنتي به حضرت يعقوب در فراق يوسف
دستت درد نکنه دخترم من خودم فندک دارم !
.
.
.
.
... ... .
.
.
جنتی خطاب به دختر کبریت فروش
احمد , تو هم بیا کمک کن مردیم از خستگی
احمد : نه من دیگه پیر شدم , شما باید کار کنید
.
.
.
.
.
حضرت اسماعیل در حال مکالمه با جنتی برای ساخت کعبه
میکائیل تو سر پیچ وایسا، تا اومد، پِخ کن بهشُ بترسونش... عزرائیل تو از پشت بهش حمله کن، اسرافیل تو هم وقتی عزرائیل گرفتش، با ساکسیفونت بزن تو سرش...نکیر و منکر،شما هم آماده باشید...جبرئیل تو هم پیف پاف بزن تو دماغش...
[جلسه محرمانه پشت درهای بسته -طراحی نقشه قتل جنتی - بارگاه الهی - ساعت
خانومي ... گوسفنداتو بچرونم !
.
.
.
.
تیکه پرونی جنتی به دختران شعیب
کودکی ۱۲ ساله با «تقلید از سریال ماه رمضان» خود را کشت تا «روح» شود
کودکی ۱۲ ساله با «تقلید از سریال ماه رمضان» خود را کشت تا «روح» شود
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
«محمد مهدی» کودکی ۱۲ ساله، به دلیل تقلید از یکی از سریالهای ماه رمضان هفته گذشته خود را حلق آویز کرد و بعد از یک هفته ماندن در کما، جانش را از دست داد. «می خواهم روح شوم و ببینم بابا و مامان راجع به من چه میگویند». به گزارش همشهری آنلاین، این آخرین جملهای بود که محمد مهدی قبل از شروع بازی مرگبارش به زبان آورد....
Tuesday, September 6, 2011
باز باران با ترانه...باز اخوند با عمامه.
باز آخوند
با عمامه
با دروغ هاي فراوان
......مي خورد از مال مردم
... ... مي پرد بر کول مردم
... کودکي تنبل به حوزه
همچو بلبل
مدح روضه
يادم آرَد از فلسطين
از بلنديهاي جولان
از دلار نفت ايران
حرفهاي احمقانه
از رجايي زمانه
دور مي گشتم ز خانه
شرع چون شمشير بران
پاره مي کرد مغز ما را
بشنو اينک کودک من
از زبان مام ميهن
مرز و بوم پاک ايران
اين رئيس جمهور نادان
کرد ويران
کرد ويران
Thursday, September 1, 2011
ز این به بعد توی ریاضی، قراره به جای واژه «بینهایت» از «جنتی» استفاده بشه!
ز این به بعد توی ریاضی، قراره به جای واژه «بینهایت» از «جنتی» استفاده بشه! مثلا انتگرال سه ایکس را از منفی جنتی تا مثبت جنتی حساب کنید
اعتصاب غذای اشکان ذهابیان و انتقال وی به سلول انفرادی
اشکان ذهابیان دانشجوی محروم از تحصیل و عضو سابق انجمن اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد، روز گذشته در اعتراض به شرایط نامناسب و ادمه بازداشت خودسرانه و غیرقانونی اش در زندان متی کلا بابل دست به اعتصاب غذا نامحدود زد این دانشجوی محروم از تحصیل در دومین روز از اعتصاب غذایش درحالیکه در شرایط جسمی مناسبی نبود، به جای انتقال به بهداری زندان به سلول انفرادی منتقل شد. علی رغم گذشت بیش از ۴ ماه از زمان آخرین بازداشت وی همچنان در بلاتکلیفی مطلق بسر برده و مقامات قضایی از آزادی این دانشجو خودداری می کنند،در همین رابطه اشکان ذهابیان تصمیم به اعتصاب غذا نامحدود گرفته و اعلام کرده که تا تحقق خواسته هایش در اعتصاب غذا خواهد بود. وی گفته است که به علت غیرقانونی بودن ادامه بازداشتش و در اعتراض به بلاتکلیفی در پرونده جدیدش در دادگاه انقلاب بابل ، تنها در صورت آزادی اعتصابش را خواهد شکست این عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت که به علت فعالیت های دانشجوی اش از دانشگاه فردوسی مشهد اخراج شده استدرحالیکه زندان بابل یک بند مخصوص زندانیان سیاسی دارد که پیش از این توسط خود زندانیان سیاسی تجهیز شده است ، اشکان ذهابیان مدت دو ماه اول نگهداری اش در زندان متی کلا در بند سارقین این زندان محبوس بوده است. سپس وی به بند قاتلین این زندان منتقل شده است و همراه 60 زندانی محکوم به اعدام نگهداری میشود. در هر دو این بندها وی از هر گونه امکانات سرمایشی و رفاهی محروم بوده است ، با محدودیت تماس های تلفنی روبرو بوده ، حق دریافت کتاب از خانواده اش را نداشته و بارها مورد آزار و اذیت دیگر زندانیان قرار گرفته است. اشکان ذهابیان در هفته های گذشته به علت وضعیت وحشتناک نگهداری اش در زندان بابل به بیماری های پوستی و معده مبتلا شده و چندین بار خون بالا آورده است. با این حال وی تا کنون از هرگونه رسیدگی پزشکی محروم بوده است. وی بعد از خونریزی معده و یک ماه روزه گرفتن در ماه مبارک رمضان ، هم اکنون اعتصاب غذا کرده و مجددا حالش وخیم شده است. هابیان در 12 آبان سال 88 نیز به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به خاطر فعالیت های دانشجویی اش، مجددا بازداشت و در حالیکه از حق دفاع از خویش و حق داشتن وکیل محروم بود، با حکم غیابی به 6 ماه حبس غیرقانونی از سوی دادگاه انقلاب شهرستان بابل محکوم شد. پس از بازداشت اخیر این دانشجوی محروم از تحصیل برای وی پرونده جدید قضایی تشکیل شده است ولی همچنان رای ان رسما ابلاغ نشده است. با این حال مقامات به صورت شفاهی اعلام کرده اند که 8 ماه حبس مجدد برای وی صادر شده است. اتهام های جدید اشکان ذهابیان در پرونده جدید وی، دیدار با آیت الله صانعی ، آیت الله وحید خراسانی و دیگر مراجع تقلید در قم عنوان شده است.
هر روزمون بد تر از دیروزمون میشه...نمیدونم تا کجا باید صبر کنیم
از هر 2 تا تبلیغ تلیویزیون یکی تبلیغ بانکه ،ولی مردم هر روز فقیر تر
میشند از هر 2 روز هفته یکیش تعطیله اما باز مردم افسرده تر میشند از هر
2 نفر توی خیابون یه نفر لیسانس داره اما باز مردم بیکار تر میشند از هر
2 تا خونه یکیش نوسازه اما مردم باز بی خانمان تر میشند از هر 2 نفر یکی
دماغش رو عمل کرده اما باز قیافه ها زیبا نمیشند .....از هر 2 نفر یکی
حاجی شده اما باز مردم بی خدا تر میشند !
Wednesday, August 31, 2011
به کورش چه خواهیم گفت اگر سر بر آرد ز خاک
به کورش چه خواهیم گفت اگر سر بر آرد ز خاک
اگر باز پرسد ز ما :
چه شد دین زرتشت پاک؟
چه شد ملک ایران زمین؟
کجایند مردان این سرزمین؟
...چرا حال ایران زمین ناخوش است؟
چرا دشمنش اینچنین سرکش است؟
چرا ملک تاراج میشود؟
جوانمرد محتاج میشود؟
بگو کیست این ناپاک مرد
که بر تخت من اینچنین تکیه کرد؟
Monday, August 29, 2011
هم وطن به پا خیز(اغاز 3شنبه های اعتراضی از فردا)این دفعه برای خرید سال تحصیلی جدید
دوستان ایام مهر نزدیک است دیگه باید بریم خرید مدرسه هارو بکنیم بخدا زمان ندریماا یه امشب تا فردا ساعتِ ۵ وقت داریم که به دوستامون بگیم از امام حسین تا آزادی حراجی زدند
بخدا خریدِ ماه مهرم خرج داره اونوقت ما نباید واسه ازدیمون خرج کنیم؟
دوستان تا میتونید اطلاع رسانی کنید نمیدونم چرا اینقدر بی انگیزه شدیم اما به خدا فردا میتونیم روحیه بگیریم بازار اعتصاب تحت حمایت مردم آذربایجان هم هسیم یعنی اگر ما بیعیم اونم میاند پس خداییش ۱بر همت کنید تا واقعا برای همیشه با دیکتاتورِ ایران خداحافظی کنیم
بخدا خریدِ ماه مهرم خرج داره اونوقت ما نباید واسه ازدیمون خرج کنیم؟
دوستان تا میتونید اطلاع رسانی کنید نمیدونم چرا اینقدر بی انگیزه شدیم اما به خدا فردا میتونیم روحیه بگیریم بازار اعتصاب تحت حمایت مردم آذربایجان هم هسیم یعنی اگر ما بیعیم اونم میاند پس خداییش ۱بر همت کنید تا واقعا برای همیشه با دیکتاتورِ ایران خداحافظی کنیم
Saturday, August 27, 2011
حالا زمان ان رسیده که یک نفر یا یک شوراء بیانیه بدهد و مردم را هماهنگ کند
مهندس میر حسین موسوی جایت خیلی خالیه ای کاش الان بودی و با بیانیه های کوبنده خئد مردم را به خیابان ها میکشاندی.
شیخ شجاع امروز خبر بدی شنیدیم از تو ,,,نگران نباش فرزندان این سرزمین به زودی انتقام تو را خواهند گرفت
اما الان زمان حسرت خوردن نیست و فقط ای کاش تنها امید ما یعنی شورای راه سبز امید بیانیه ای در سطح گسترده میداد و مردم خشمگین ایران را با هم هماهنگ میکرد
الآن بیشتر از هر زمانی نیاز مند یک رهبر میباشششیم (میر حسین موسوی جایت خیلی خالی است)
شیخ شجاع امروز خبر بدی شنیدیم از تو ,,,نگران نباش فرزندان این سرزمین به زودی انتقام تو را خواهند گرفت
اما الان زمان حسرت خوردن نیست و فقط ای کاش تنها امید ما یعنی شورای راه سبز امید بیانیه ای در سطح گسترده میداد و مردم خشمگین ایران را با هم هماهنگ میکرد
الآن بیشتر از هر زمانی نیاز مند یک رهبر میباشششیم (میر حسین موسوی جایت خیلی خالی است)
حالا زمان ان رسیده که یک نفر یا یک شوراء بیانیه بدهد و مردم را هماهنگ کند
مهندس میر حسین موسوی جایت خیلی خالیه ای کاش الان بودی و با بیانیه های کوبنده خئد مردم را به خیابان ها میکشاندی.
شیخ شجاع امروز خبر بدی شنیدیم از تو ,,,نگران نباش فرزندان این سرزمین به زودی انتقام تو را خواهند گرفت
اما الان زمان حسرت خوردن نیست و فقط ای کاش تنها امید ما یعنی شورای راه سبز امید بیانیه ای در سطح گسترده میداد و مردم خشمگین ایران را با هم هماهنگ میکرد
الآن بیشتر از هر زمانی نیاز مند یک رهبر میباشششیم (میر حسین موسوی جایت خیلی خالی است)
شیخ شجاع امروز خبر بدی شنیدیم از تو ,,,نگران نباش فرزندان این سرزمین به زودی انتقام تو را خواهند گرفت
اما الان زمان حسرت خوردن نیست و فقط ای کاش تنها امید ما یعنی شورای راه سبز امید بیانیه ای در سطح گسترده میداد و مردم خشمگین ایران را با هم هماهنگ میکرد
الآن بیشتر از هر زمانی نیاز مند یک رهبر میباشششیم (میر حسین موسوی جایت خیلی خالی است)
Friday, August 26, 2011
مسیرهای راهپیمایی روز قدس در اینترنت:
مسیرهای راهپیمایی روز قدس در اینترنت:
مسیر 1 : یاهو - گوگل - فیسبوک
مسیر2: هات میل - جی میل - فیسبوک
مسیر 3: اخبار - پیوندها - فیسبوک
مسیر 4: فیسبوک - فیسبوک - فیسبوک (طواف به دور فیس بوک)
Thursday, August 25, 2011
مردم لیبی ازاد شدند چون سکوتشان به فریاد تبدیل شد...مردم ایران ازاد نشدند چون فریادشان به سکوت تبدیل شد
مردم لیبی نه فیس بوک داشتن، نه دنبال پ نه پ بودن، نه شوشولِ فرنود داشتن، نه روزی ۶ بار مجرد یا متأهل میشدن،نه هفتهای ۱۲ بار شکست عشقی میخوردن، نه عکس فتوشاپ میکردن، نه هی نشستن بگن مملکته داریم، نه دنبالِ نوشتن کلمه "تکراری" زیر کامنتها بودن و نه دنبال درست کردن پرونده سیاسی واسه پناهنده شدن به دیگر کشورها .
موبایل دستشون نگرفتن برن واسه آزادیشون فیلم بلتوث کنن .. سکوتشون ، شد فریاد تا شدن آزاد
روش تولید مثل در 10 سال اینده
با آغاز طرح جداسازي خانم ها از آقايون در دانشگاهها. بانكها و... كارشناسان تنها راه توليد مثل در ايران را تا 10 سال آينده روش گردافشاني اعلام كردند
Thursday, August 11, 2011
مملکته داریم؟
تو انگليس جواب خشونت مردمُ دولت با آب پاشی ميده، اينجا جواب آب پاشی مردمُ دولت با خشونت ميده... مملکته داریم؟
Wednesday, August 10, 2011
تکلیف ما را روشن کنید... امریکا و اسراییل غلطی می توانند بکنند یا نمی توانند؟
همه اش تو راهپیمایی 22 بهمن می گوییم امریکا و اسرییل هیچ غلطی نمی تواند بکند بعد هر اتفاق بدی هم چون تجاوز و ترر پیش می اید می گوییم کار امریکا یا اسراییل است اخر ما نفهمیدیم امریکا و اسراییل می توانند غلطی کنند یا نه؟
خوشحال می شویم تکلیف ما را روشن کنید.
خوشحال می شویم تکلیف ما را روشن کنید.
Thursday, August 4, 2011
سخنان دکتر شریعتی
اینایی که میگن شب نباید چیزی خورد، اشتباه میگن
وگرنه چرا یخچال چراغ داره؟!!
دکتر علی شریعتی جلوی در یخچال ساعت 3.30 شب
مملکته داریم؟
توی تلویزیون دارن ۲ ساعت در مورد سرویس جاسوسی گوگل صحبت میکنند! آخر برنامه که میخواد پست الکترونیک بده آدرس جیمیل رو میده! مملکته داریم؟
Saturday, July 30, 2011
این روز ها...
این روز ها همه ادم می کشند شما چه طور یا به عبارت دیگر این روز ها همه قهرمان های ورزشی را می کشند شما چه طور ؟؟
Friday, July 29, 2011
Monday, July 25, 2011
Wednesday, July 20, 2011
آیا میدانید :
آیا میدانید :
در قسمتی از دنیا مردمی وجود دارند که خودشان را کشتند و انقلاب کردند
که پس از انقلاب،کارهای پیش ازانقلاب را یواشکی و با ترس و لرز انجام دهند؟
Friday, July 15, 2011
گزيده اخبار صداسيما!!
گزيده اخبار صداسيما!!
.......................................
امریکا : فساد اخلاقی
فرانسه : آشوب!
انگلیس و بقیه کشورهای اروپایی : بحران اقتصادی شدید!
پاکستان: بمبگذاری و آدم ربایی!
بحرین : بیداری اسلامی!
سوریه : فتنه !
ایران : باز هم یک افتخار دیگر در عرصه های علمی - اقتصادی
امریکا : فساد اخلاقی
فرانسه : آشوب!
انگلیس و بقیه کشورهای اروپایی : بحران اقتصادی شدید!
پاکستان: بمبگذاری و آدم ربایی!
بحرین : بیداری اسلامی!
سوریه : فتنه !
ایران : باز هم یک افتخار دیگر در عرصه های علمی - اقتصادی
Sunday, July 10, 2011
ولیعهد عربستان در گذشت
به گزارش سرویس بین الملل برنا به نقل از العربیه، ولیعهد عربستان سعودی در سن 85 سالگی بهعلت انتشار بیماری سرطان در نقاط مختلف بدنش، در یکی از بیمارستان های نیویورک جان سپرده است. منابع سعودی تاکید کردند، خبر درگذشت ولیعهد سعودی امروز در عربستان اعلام می شود. سلطان بن عبدالعزیز آل سعود 2 هفته قبل برای درمان به نیویورکرفته بود. پیش از این نیز در عربستان در پی به کما رفتن و احتمالا مرگ ولیعهد عربستان در یکی از بیمارستان های آمریکایی وضع اضطراری اعلام و یک هیئت آمریکایی نیز وارد ریاض شده است. یک منبع بلند پایه در همین رابطه در واشنگتن گفته بود که امیر سلطان بن عبد العزیز ولیعهد عربستان در یکی از بیمارستان های آمریکایی در این کشور به کما رفته است و اعلام وضع وخیم وی یا احتمالا مرگش به تحرکات خانواده حاکم بر عربستان بستگی دارد.
Friday, July 8, 2011
احتمال برگزاري مسابقات جامجهاني2022درسه نيمه! به دلیل گرمی هوا
يکي از مهندسان ساخت استاديومهاي فوتبال در قطر اعلام کرد اگر دماي هواي قطر براي بازيکنان فوتبال در جامجهاني 2022 غيرقابل تحمل باشد ممکن است اين بازيها در سه نيمه 30دقيقه اي برگزار شود. | ![]() |
مسئولان فیفا ممکن است تغییراتی را در رقابتهای جام جهانی 2022 که در قطر برگزار می شود اعمال کنند. هدف از اعمال این تغییرات، محافظت از بازیکنان درمقابل گرمای شدید هوا است. این احتمال وجود دارد که دیدارهای جام جهانی 2022 در سه نیمه 30 دقیقه ای به جای 2 نیمه 45 دقیقه ای برگزار شود. طبق گزارش منتشره در روزنامه مارکا، سخنگوی فیفا در این رابطه گفت:« اگر اعضای اتحادیه بین المللی فوتبال لازم ببینند، این تغییرات در قوانین اعمال خواهد شد.» تصمیم برای اعمال این تغییرات به خاطر حفظ سلامت بازیکن و مراقبت از فیزیک آنها در مقابل گرمای هوا و تعرق فراوان است. مایکل بئاون، رئیس اتحادیه مهندسان آروپ که دوازده ورزشگاه را با استفاده از انرژی خورشیدی ساخته است در لندن در صحبتهایی اعلام کرد که هوای سرد کوه ها می تواند به حفظ دمای 24 درجه در ورزشگاه ها کمک کند. دمایی که در آن شرایط راحت و امنی برای بازیکنان برقرار می شود. انتظار می رود که قطری ها به دنبال بهترین شرایط برای بازیکنان هستند تا بتوانند به شیوه ای طبیعی و امن و در دمای هوای مناسب بازی کنند.» |
Thursday, July 7, 2011
ایران برای اولین بر قهرمانه وزن برداری جوانان جهان شد.
تبریک به همه ایرانیها برای قهرمانی جوانان با غیرت وزن برداری ایران
Wednesday, June 29, 2011
کم تر از 12 ساعت تا شروع یک رویداد بزرگ علمی.نامه ای از من از طرف تک تک بالاترینی ها به کنکوری ها.
با سلام و خسته نباشید به همهٔ کنکوریهای عزیز.
دیگه انتظارهای همه شمای که ۱سال یا بعضا ۲ سال برای کنکور کشیده بودید کمتر از ۱۲ ساعت دیگر به پایان میرسه
از ته قالب واسه همتون آرزوی موفقیت میکنیم از ته قالب برای همتون میخواهیم که به اون رشته ای که علاقه دارید و اون دانشگاه مورد نظر بروید تا برای سر بلندی ایران پارسی تلاش کنید در کلّ مؤفق و پیروز باشید.
اینده این مرز و مملکت در دستان تک تک شما اینده سازان است پس تلاش کنید.
از طرف تک تک بالاترینی ها
دیگه انتظارهای همه شمای که ۱سال یا بعضا ۲ سال برای کنکور کشیده بودید کمتر از ۱۲ ساعت دیگر به پایان میرسه
از ته قالب واسه همتون آرزوی موفقیت میکنیم از ته قالب برای همتون میخواهیم که به اون رشته ای که علاقه دارید و اون دانشگاه مورد نظر بروید تا برای سر بلندی ایران پارسی تلاش کنید در کلّ مؤفق و پیروز باشید.
اینده این مرز و مملکت در دستان تک تک شما اینده سازان است پس تلاش کنید.
از طرف تک تک بالاترینی ها
Sunday, June 26, 2011
رحمتي براي امضا قراردادي يکساله با تيم فوتبال استقلال به توافق رسيد
دروازهبان شماره يک تيم ملي فوتبال کشورمان براي عقد قراردادي يکساله، با باشگاه استقلال به توافق رسيد. | ![]() |
سیدمهدی رحمتی که فصل گذشته را در تیم فوتبال سپاهان سپری کرده بود و در سالهای اخیر دروازه بان اول تیم ملی فوتبال کشورمان بود، روز شنبه از طریق مدیربرنامههایش با علی فتح الله زاده به گفتگو پرداخت و در نهایت طرفین برای عقد قراردادی یکساله به توافق رسیدند. رحمتی که قبل از این به باشگاه پرسپولیس قرارداد یک میلیارد تومانی پیشنهاد کرده بود، در شرایطی با باشگاه استقلال به توافق رسیده است که هنوز مبلغ قرارداد وی اعلام نشده اما از سوی کمیته رسیدگی به تخلفات حرفه ای فدراسیون فوتبال به خاطر پیشنهاد رقم های بالا تذکر دریافت کرده بود. نماینده رحمتی امروز یکشنبه مذاکرات نهایی را با مسئولان باشگاه استقلال انجام داد و در نهایت به توافق رسید تا فصل آینده را در تیم آبی پوش تهران سپری کند.
|
Wednesday, June 22, 2011
توی ورزش تیمی که به جایی نرسیدیم حالا شاید توی تجاوز گروهی به جایی برسیم
توی ورزش تیمی که به جایی نرسیدیم
حالا شاید توی تجاوز گروهی به جایی برسیم
Friday, June 17, 2011
ایامی دانید؟ بیش از ۳۰ مورد مطلبی که شاید با خواندنش کاملا متعجب می شوید.
آیا میدانستید که دانشمندان ثابت کرده اند که گل سرخ ترکیبی از بوی 40 نوع گل مختلف است؟ آیا میدانستید که اگر کلفتی تار عنکبوت به اندازه مغز یک مداد به هم تنیده میشد میتوانست یک هواپیمای بویینگ سنگین وزن را تحمل کند ؟ آیا میدانستید که این حقیقت دار...د که به راستی فیل از موش میترسد ؟ آیا میدانستید که شلوغ ترین مکان دنیا کندوی زنبور عسل است ؟ آیا میدانستید که در حال حاضر 6 میلیون اختراع در جهان وجود دارد که ادیسون با 1094 اختراع رکورد دار است ؟ آیا میدانستید که اگر تمام کرات منظومه شمسی را با هم جمع کنیم و سپس آن را دو برابر کنیم باز هم به اندازه وسعت کره مشتری نمیشود ؟ آیا میدانستید که وسعت کره ماه به اندازه قاره استرالیاست ؟ آیا میدانستید که ملخ ها فراوان ترین موجودات بر روی زمین هستند و موجوداتی هستند که در روز دو برابر وزن خود غذا میخورند ؟ آیا میدانستید که هر چشم مگس از10 هزار عدسی تشکیل شده است ؟ آیا میدانستید که طبیعت سیاره اورانوس بر خلاف زمین است یعنی دو قطبش گرم و قسمت های استوایی آن بسیار سرد است ؟ آیا میدانستید که سوسک ها مقاوم ترین موجودات در برابر گرسنگی هستند آنها میتوانند یک ماه بدون غذا و دو ماه بدون آب زنده بمانند ؟ آیا میدانستید که جنین انسان بعد از ۱۷ هفته می تواند خواب هم ببیند ؟ آیا میدانستید که گربه و سگ ۵ نوع گروه خون دارند در حالیکه انسان ۴ نوع گروه خون دارد ؟ آیا میدانستید که ۱۳۰۰ تا از کره زمین در سیاره مشتری جای میگیرد ؟ آیا میدانستید که در شیلی صحرایی وجود دارد که هزاران سال میشود در آن باران نباریده ؟ آیا میدانستید که خرگوش و طوطی تنها حیواناتی اند که بدون برگشتن به عقب پشت سر خود را می بینند ؟ آیا میدانستید که طول قد هر انسان سالم برابر ۸ وجب دست خود اوست ؟ آیا میدانستید که شبکه چشم انسان ۱۳۵ میلیون سلول دارد که مسئولیت تشخیص رنگها را بر عهده دارند ؟ آیا میدانستید که بدن انسان ۵۰ هزار کیلومتر رشته عصبی دارد ؟ آیا میدانستید که تنها موجودای که میتواند به پشت بخوابد انسان است ؟ آیا میدانستید که چشم سالم انسان میتواند ۱۰ میلیون رنگ مختلف را ببیند و از هم دیگر جدا نماید ؟ آیا میدانستید که نیروی جاذبه ماه میتواند باعث زمین لرزه شود ؟ آیا میدانستید که شیارهاى کف دست کمکی براى بهتر گرفتن اشیاء است ؟ آیا میدانستید که لاشخورها قادر به دیدن یك موش كوچك از ارتفاع ۴ كیلومتری میباشند ؟ آیا میدانستید که مردم فیلیپین به بیش از ۱۰۰۰ لهجه سخن میگویند ؟ آیا میدانستید که مصرف زغال اخته از تنگی عروق خون جلوگیری میكند ؟ آیا میدانستید که خورشید در مدار کهکشان شیری با سرعت ۹۰۰۰۰۰ کیلومتر در ساعت حرکت میکند ؟ آیا میدانستید که نام قدیم یونان، هلاس برگرفته از هلیوس خدای خورشید بوده است ؟ آیا میدانستید که فقط قورباغه های نر قور قور میکنند ؟ آیا میدانستید که خرس با تمام سنگینی خود میتواند با سرعت ۵۰ كیلومتر در ساعت بدود ؟ آیا میدانستید که افراد باهوش داراى رویش بیشترى در موهایشان هستند ؟ آیا میدانستید که شكلات بر عصب و قلب سگ تاثیر بد دارد، با کمی شكلات میتوان یك سگ را کشت ؟ آیا میدانستید که یک قطره لیكور عقرب را دیوانه میكند و عقرب خودش را نیش میزند و میكشد ؟ آیا میدانستید که مایع موجود در نارگیل نارس را میتوان بجای پلاسمای خون استفاده كرد ؟ آیا میدانستید که درخت بلوط تا قبل از پنجاه سالگی میوه نمیدهد ؟ آیا میدانستید که نوعی عنکبوت میتواند ۳۰۰ برابر وزنش را بلند کند ؟ آیا میدانستید که طول موج نور مرئی بین ۷۰۰ - ۴۰۰ نانومتر است ؟ آیا میدانستید که خورشید کوچکترین ستاره دنیا است
Subscribe to:
Posts (Atom)